مرگ تدریجی...
عذابم میدهد دل گرفتگی های تکراری
خسته ام
دلم کمی دل گشاده میخواهد
فقط اندکی دل گشاده
تا گوشهایم دوباره بشنود قهقه های از ته دلم را
در بی حسی کامل به سرمیبرم
دیگر نه چیزی خوشحالم میکند و نه اندوهگین
البته این بی احساسی سالهاست که مرا سفت در آغوش گرفته و رهایم نمیکند
آنقدر سفت که درحال خفه کردن من است
اما کاش به جای آغوش همان اول مرا میکشت
چرا که مرگ ناگهانی بسیار بهتر از مرگ تدریجی است
گرفتگی دل یعنی مرگ تدریجی من و آرزوهایم
نظرات شما عزیزان:

.gif)